تئاتر استان گیلان غمگین است

گفگتوی سایت آرت گیل با کارگردان نمایش ادامه مطلب


نمایش “ ادامه مطلب…” از گیلان به عنوان یکی از ١٠ اثر برگزیده برای حضور در مرحله نهایی سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر انتخاب شد و این موفقیت ارزشمند در تئاتر استان بهانه ای شد تا با مهدی شایان نویسنده، طراح و کارگردان این اثر به گفتگو بنشینیم. 

مهدی شایان متولد سال ۶۱ در شهرستان لاهیجان و فارغ التحصیل رشته بازیگری از دانشگاه اراک می باشد، بیش ۱۵سال است که در تئاتر به صورت جدی و مستمر فعالیت دارد و تاکنون موفق به کسب جوایز معتبر و متعددی در جشنواره های استانی و کشوری شده است.
نمایش های “مثل هیچکس”، “ فصل سرد ”، “گیم اُور” ، “ و این بار شاید”،” سقوط به آسمان و ادامه مطلب، از جمله نمایش هایی ست که تا کنون توسط مهدی شایان به روی صحنه آمده و تقریبا برای تمام این آثار در جشنواره های مختلف حائز رتبه های ارزشمندی گردیده است.

shayan (3)

آرت گیل: در مورد نمایش “ ادامه مطلب…” وارد گفتگو می شویم لطفا در مورد روند شکل گیری نمایشنامه توضیح بفرمایید؟ طرح این نمایشنامه چطور در ذهن تان کلید خورد؟ چگونه به ذهنتان رسید سوژه اصلی متن خود را که نوزادی در زهدان مادر است در کنار دو داستان معروف « سیندرلا » و « جک و لوبیای سحرآمیز » قرار دهید؟ داستان بسیار بکر و تازه است، چگونه به آن رسیدید؟
روزهای زندگی ام قبل از تولد ، از چهار ماهگی تا نه ماهگی، از زمانی که دارای روح شدم. همیشه برایم جذاب و جالب بود ، که آن روزها چگونه گذشت؟ و چرا من هیچ خاطره ای از آن روزها ندارم! سوژه ی زندگی انسان ها در دوره ی جنینی مدت ها در ذهنم زندگی میکرد در دور ه ای که انسان مشغول شکل گیری ست و اساسا خیلی از ساختارهای ذهنی در این مقطع کاملا شکل و در آینده بروز می کند و بعد داستان خیلی برایم جدی تر شد یعنی از شکل گیری جسم به شکل گیری هویت تغییر معنا دادم و درام من داستان هویت، معنای هویت و هویت باختگی انسان هاست.
با تعمیم معنایی نیاز به محیطی مجازی و واقعیِ غیر واقعی، مثل دوران جنینی داشتم که رنگ و معنای رویایی بودن را هم داشته باشد به داستان جک و لوبیای سحر آمیز رسیدم و سرزمین ابرها که بسیار رویاگون است، و داستان عشقی عقیم مثل سیندرلا و درنهایت هرکدام از این داستانهای معروف فقط بهانه ای شدند تا داستان اصلی ام را روایت کنم . کاراکترهایی که هرکدام درگیر مسئله ی هویتند. یا هویت گمشده ای دارند، یا هویت معنا باخته، یا تغییر هویت داده اند و یا در پی هویتی متفاوت از آنچه بوده اند، هستند و یا مثل دختر داستان ما که می خواهد به دنیا بیاید در حال شکل گیری هویت اند مشغول یادگیری، مشغول ذخیره کردن، و راوی ما و نقطه ی اتصال داستان ها و رانه ی حرکت قهرمان محورِ درام، شهرزاد است . شهرزاد هزار ویک شب. و پیوند داستان ها در محیط های مجازی با محیط های مجازی اینترنتی که به شدت در نحوه ی شکل گیری هویت و هنجار ها و ارزش های اخلاقی و شخصیتی انسان معاصر تاثیر گذاشته است. البته من به نقدش نمی پردازم، من به بررسی آثار و اثراتش مشغولم. 

 

shayan
آرت گیل: قسمت های زیادی از این نمایش به واسطه میزانسن های خوب و نحوه کارگردانی شما درآمده است؛ تا چه حد نمایشنامه با خود اجرا تفاوت دارد؟
شیوه ی نگارش من شیوه ی بسیار عجیب و غریبی ست. در حقیقت خیلی شخصی است. من در حین نوشتن نمایشنامه تمام لحظات را کارگردانی میکنم و نمایشنامه با تمام تصاویر ذهنی ام نوشته می شود، با تمام موقعیت ها، با تمام بازی ها و حتی سکوت ها . تصاویر و موقعیت هایی که تا وقتی اجرا نشود معنایی ندارد، به همین دلیل تنها خودم از نمایش نامه سر در می آورم. معتقدم که نمایشنامه اثری دیدنی است نه خواندنی و تا زمانی که اجرا نشده اثری ناقص است. قسمت های زیادی از نمایش ادامه مطلب از قبل نوشته و طراحی شده بود و قسمت هایی هم در حین تمرین با در نظر گرفتن قابلیت و توانایی بازیگران و آنِ هر بازیگر در موقعیت های مختلف شکل گرفت و نوشته شد. البته از زمانی که متن نوشته شد تا زمان اجرا ، من دو بار متن را به طور کامل بازنویسی کردم. در اجرا هم هیچ چیزی بصورت بداهه و در لحظه اجرا نشد،تک تک صحنه ها، دیالوگ ها و جملات و حتی کلمه ها از قبل نوشته، طراحی و بارها تمرین شده بود و در زمان اجرا هیچ چیزی به کار بصورت بداهه افزوده نشد. اساسا تمام قدرت خلاقه بازیگر را در حین تمرین قلقلک و پرورش میدهم تا در حین اتودها بازیگر بتواند آنِ نابش را بروز دهد و در صورت تایید و مناسب و متناسب بودنش با درام ، آنرا رنگ آمیزی و همسان با تمامی مفاهیم و کنش های نمایش میکنم. عملا از نمایش هایی که بازیگر یا بازیگران به صورت بداهه با تشخیص خود و به فراخور صحنه دیالوگ ها یا میزانسن هایی را در لحظات اجرا به کار اضافه میکنند متنفر و گریزانم، چون مطمئنم که این گونه تئاترها باید فاقد تفکر غنی و حساب شده ای باشند که به راحتی می توان در لحظه به آن افزود یا کاست. بدون اینکه مفاهیم ، معانی ، ریتم ، مترونوم، تمپو و هارمونی صحنه ها آسیبی ببیند! این دیگرتئاتر نیست ، این یک شوخی ست. تئاتر همیشه برای من بسیار مسئله ای پیچیده، جدی و مهمی بوده ، آنقدر جدی که تقریبا نیمی از عمرم را تا کنون تماما و فقط صرف تئاتر و تمام علوم مربوط به آن کرده ام.
آرت گیل: از دیگر شاخصه های این نمایش استفاده به جا از عنصر طنز است.طنز در این نمایش کارکرد تلطیف کننده دارد و باعث می شود ذهن مخاطب این نمایش را که پر از داده ها و جزئیات است آرام کند. در این خصوص توضیح دهید؟
بله درست است. تماما در طول نمایش موقعیت های گوناگونی تعبیه و طراحی شده که مخاطب را آرام آرام دورن خود حل میکند و به او میقبولاند که این بار اعتماد کند و بخندد و بگرید.
اما از ایجاد موقعیت های طنز که به درستی هم اشاره فرمودید به جز کارکرد تلطیف صحنه ها و ایجاد پاساژهای متعدد برای نفس گیری مخاطب در رگبار اطلاعات و تصاویر، هدف های دیگری هم داشتم. بعضی از نقاط داستان جوهر بسیار تلخ و گزنده ای داشت و یقینا برای هضم آن توسط مخاطب که دیگر دارا و دچار همذات پنداری شده باید از عنصر طنز استفاده می شد ، و دیگر اینکه در بعضی از صحنه ها به واقع نمایی ناهنجاری های اخلاقی و روانی دنیای مدرن کنونی یا بهتر بگویم زندگی معاصر حاضر می پردازم ، جوریکه سالن به محض اجرای این صحنه ها و یا گفته شدن این دیالو گها دچار شلیک خنده میشد که تقریبن تمام این شلیک خنده ها پیش بینی شده و به بازیگرها گفته شده بود. کاملا پر واضح است که شاید مخاطب نوعی تخلیه ، نوعی اعتراض، نوعی خلاصی را با این خنده های ممتد در ازای ناهنجاری های کاریکاتور گونه و گروتسک نمایش که خود نیز حتمن در لایه های پنهان زندگی اش با آن درگیر است دارد.اعتراضی که میدانم ، که میدانیم نباید بخندیم اما می خندیم و چرا میخندیم !؟ این همان چرایی ست که می خواهم در این لحظات مخاطب درگیرش شود.

20141208190723_IMG_0756_1
عناصر طنز و موقعیت های کمیک کار را با وسواس زیادی انتخاب و هدایت می کردم ، از طرفی کاملا می دانستم که برای روایت درست درام به این موقعیت ها کاملا احتیاج دارم و از سویی دیگر باید روی لبه ی تیغ حرکت میکردم تا دچار موقعیت های مبتذل نشوم ،چون کار بسیار این قابلیت را داشت که مخاطب را بیشتر بخنداند اما دیگر آن اثر ادامه مطلب نمی شد یک اثر دیگر با کلی لحظات شاد و مفرح بود. قصدم از ابتدا همین ادامه مطلبی بود که اجرا شد با همین مقدار موقعیت های کمدی و نه بیشتر و نه کمتر.
آرت گیل: در اجرای عموم این کار استقبال بسیار خوبی از اثر صورت گرفت ، طوری که می شد از تعداد تماشاگران در شب های اجرا به راحتی حدس زد که نمایش ادامه مطلب یکی از پر مخاطب ترین نمایش های استان در چند سال اخیر است ، و بعد حجم وسیع مخاطبین در روز جشنواره و کسب جوایز جشنواره استانی که توانستید تقریبا تمامی جوایز مهم جشنواره را از آن خود کنید. رمز این موفقیت چیست ؟
این سوال تا کنون بارها از من پرسیده شده است. به عناوین مختلف. اکثرا می خواهند بدانند که این حجم مخاطب چگونه به سالن آمدند !؟ جواب بسیار ساده است. کیفیت بالای اثر ارائه شده که معتقدم نه همه، اما تعداد زیادی از مخاطبینم گفته ی مرا تایید می کنند. مخاطب حال و حاضر تئاتر ایران با اتصال به اینترنت و تمام مشتقاتش بسیار آگاه و هوشمند است.مخاطبین تئاتر گیلان نیز ازاین قاعده مستثنی نیستند. مخاطب بسیار خوب می تواند تئاترقوی و دارای بن اندیشه را از تئاتر ضعیف و بی مایه تشخیص دهد. یاد جمله ای از تارکفسکی افتادم : چیزی که جدی ساخته نشده چرا باید جدی گرفته شود ؟ و عکس این جمله نیز صادق است. ما مخاطبینی داشتیم که هفت شب از نه شب اجرا به دیدن کار ما آمدند مخاطبینی که هر شب با خود مخاطبین جدید دیگری را به دیدن کار تشویق می کردند و شب اجرای جشنواره که ما تقریبن با حجم ۸۰۰ نفری مخاطبین روبه رو شدیم چیزی معادل دو برابر ظرفیت سالن. تعدادی که سالن وارش تا حال به خود ندیده بود. این مخاطبین دارای شعور بالا و هوش تشخیص هستند. واقعا تا کنون مجالی پیش نیامد که از مخاطبین عزیزم تشکر کنم از همین جا سپاسگزار و مدیون تک تک آن بزرگوارانم. چرا که تئاتر بدون مخاطب معنا و مفهومی ندارد.

20141208190426_IMG_0747
آرت گیل : و سوال آخر جناب شایان ، شما رقابت سختی را پشت سر گذاشتید. در میان بیش شصت اثر که هر کدام از برگزیدگان استان های خود بودند ، تنها ده اثر برای حضور در مرحله ی نهایی جشنواره بین اللملی تئاتر فجر انتخاب شدند که نمایش شما هم جزء این ده اثر بوده است. از حضورتان در جشنواره تئاتر فجر بگویید.
از زمان شروع پروژه تا به امروز حتی بعد از جشنواره استانی ، خیلی ماقبل اینکه جواب کارهای منتخب برای جشواره بیاید ما به سختی و جدیت مشغول تمرین بودیم و هستیم. ما در تمام این مدت بسیار عاشقانه و با تمام وجود تمرین کرده ایم و حالا که تقریبا ۱۴ ماه از عمر ادامه مطلب می گذرد هنوز در فکر بهتر و بهتر شدن صحنه ها، مفاهیم و بازی ها هستیم. امیدوارم نماینده ی آبرومندی برای تئاتر غمگین استان گیلان در مهمترین رخداد تئاتری کشور ، جشنواره بین المللی تئاتر فجر، باشیم.
در پایان باید تشکر کنم از گروه نازنین بازیگرانم که خلاقانه و صبورانه در تمام این مسیر با من گام به گام همراه بودند ، از زینب شعبانی، مهدی مخبری، سودابه جعفرزاد، الناز ابروش، برنا انصاری و فرید نظری ، و گروه حرفه ای و هوشمند کارگردانی ام، از فرانک صبائی ، رضا خباز ، سعیده فاضلی، مهرزاد میر پیروزی ، فرید زمانی ، آیدا مرادی ، آیدین بهنامیان و کیارش پورحیدری و از تمام مخاطبین بزرگوار ، صبور و شعورمند استان بی نهایت ممنونم.
قول می دهیم که شرافت و اصالت و قدرت تئاتر گیلان را به خودمان و همه ی ایرانیان در جشنواره تئاتر فجر نشان داده و دست پر و آبرومند برگردیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.